- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به بوی زلف مشکینت گرفتار صبا بودم چه دانستم من خاکی که عمری باد پیمودم
2 مرا چون عود میسوزی و بوی من همیآید که روزی یا شبی ناگه (بگیرد) دامنت دودم
3 من از دیده چهها دیدم! چهها آورد بر رویم که جز خون جگر کاری ز آب دیده نگشودم
4 به جامی دستگیری کن مرا ساقی که مخمورم می صافی اگر نبود به دردی از تو خشنودم
5 چو آگه نیستند ار شیوه چشم تو هشیاران به جامی بیخبر گردان چو چشم خویشتن زودم
6 صفایی از قدح پیداست امشب از می صافی که عکسی در قدح ساقی ز حسن خویش بنمودم
7 نسیمی! شستوشویی ده به می این دلق ازرق را که دلگیر است و تاریک دلق زرقاندودم