سوختم کس نه دود دید از آشفتهٔ شیرازی غزل 1132

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

سوختم کس نه دود دید و نه بوی

1 سوختم کس نه دود دید و نه بوی پیش خامان حدیث پخته مگوی

2 میل شیرین زبانی دشمن نکنم گرچه دوست شد بدخوی

3 صبری ایشیخ بادیه فرسا خانه دل چو هست کعبه مجوی

4 تشنه در احتمال آب بمرد جاری آب فرات اندر جوی

5 رندی و زهد و عشق و حکمت و دین آب و آتش شمار و سنگ و سبوی

6 نبود درس عشق در دفتر گو بیا این ورق در آب بشوی

7 روزی ای شهسوار عرصه حسن پیش چوگانت اوفتم چون گوی

8 عارفان در سماع روحانی صوفیان در طلب بها یا هوی

9 بکنی ذکر آن لب آشفته بذله های لطیف و نغز بگوی

10 چون نویسی مدیح حیدر را مشک از کلک تو بگیرد بوی

عکس نوشته
کامنت
comment