الهی سوختم از رضی‌الدین آرتیمانی گوهر عشق 1

رضی‌الدین آرتیمانی

آثار رضی‌الدین آرتیمانی

رضی‌الدین آرتیمانی

الهی سوختم بی‌غم الهی

1 الهی سوختم بی‌غم الهی کرامت کن نم اشکی و آهی

2 چه اشک، اشکی که چون ریزد ز مژگان شود دامان ازو رشک گلستان

3 چه آه آهی که چون از دل زند سر بسوزاند دل یاقوت احمر،

4 دل بی‌عشق بر جان بس گران است سر بی‌شور مشتی استخوان است

5 تو را خلد و مرا باغ و چمن عشق تو را حور و مرا گور و کفن عشق

6 ز عشق از هر چه برتر میتوان شد خدا گر نه، پیمبر میتوان شد

7 اگر یزدان پاک از لات عشق است جهان را قاضی الحاجات عشق است

8 نداند عقل راه خانهٔ عشق که عقل کل بود دیوانهٔ عشق

9 خراب عشق آبادی ندارد بد و نیک و غم و شادی ندارد

10 نداند دوست از دشمن گل از خار برش یکسان بود تسبیح و زنار

11 ز لذت‌های عٰالم گر کنم یاد به جز خون جگر چشمم مبیناد

12 مبادا مرهم داغم جز آتش رضی خواهی بعٰالم گر دلی خوش

عکس نوشته
کامنت
comment