- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 در کدورت خون شدم از خویش شادان آمدم جسم رفتم در غم او از خود و جان آمدم
2 همچو آب جو که در گل می نماید خویش را گرچه گشتم پای تا سر گریه، خندان آمدم
3 با تن زار از پی آن یوسف مصر جمال همچو گرد کاروان افتان و خیزان آمدم
4 کی اسیر عشق را بی بهره دارد فیض حسن گل ستان گشتم ز بس زانرو گلستان آمدم
5 بر نمی تابد تن روشن دلان بار لباس از عدم، جویا! به رنگ شعله عریان آمدم