- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهم که امشب خدمتی چون ساقر اندر خور کنم کاری که فرمایی مرا فرمان به چشم و سر کنم
2 چو عکس خورشید از هوا روزی که افتم در برت گر در ببندی خانه را ، از روزنت سر بر کنم
3 چون شمع من در انجمن میریزم آب خویشتن از دست خود شاید که من خاک سیه بر سر کنم
4 ار درد سودایت هنوز این کاسه سر پر بود فردا که از خاک لحد چون لاله من سر بر کنم
5 لاف هواداری زدم با آفتابی لاجرم چون ذره می گردم به جان تا خدمتش درخور کنم