-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با او شبی از دیر میخواهم خراب آیم برون او برقع شرم افکند من از حجاب آیم برون
2 خوش آن که طرح سیر شب اندازد آن مست خراب من دامن ظلمت دران با آفتاب آیم برون
3 عذر گنه گویم چنان کز کشتن من بگذرد گر آن قدر بخشد امان کز اضطراب آیم برون
4 در ورطهٔ عشق بتان ناکرده خود راامتحان کشتی در آب انداختم تا چون ز آب آیم برون
5 تا حشر عشق از بهر من خواهد فروزد آتشی کافتم اگر یک دم درو دردم کباب آیم برون
6 راندم به میدان چون فرس کز تیرباران بلا از موج خیز خویشتن گلگون رکاب آیم برون
7 از ابر احسان قطرهای در دوزخ هجران چکان تا محتشم یابد امان من از عذاب آیم برون