1 خواهم که مرا با غم او خو باشد گر دست دهد غمش چه نیکو باشد
2 هان ای دل سرکش غم او در برگیر چون در نگری خود غم او او باشد
1 می کن ستمی و هر چه بادا بادا کم گیر دمی و هر چه بادا بادا
2 از سود و زیانِ آنچ نامش عمر است ماییم و دمی و هرچ بادا بادا
1 تا یوسف دل را نکنی از بن چاه یعقوب خرد ضریر باشد در راه
2 خواهی که عزیز مصر باشی در راه از عشق کمر ببند و از صدق کلاه
1 زنهار تو ای دل زخدا آگه باش چندانک تو را جهد بود در ره باش
2 در بند زر و سیم تو تاکی باشی رو طالب لا اله الّا الله باش