- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهم که کنم بار دگر در تو نظاره عمریست که دارم هوس عمر دوباره
2 نر گفتی دل رشت به دوا چاره بسازم صد پاره شده است این دل بیچاره
3 ما غرقة بحر غم و آن خال بناگوش چه چاره بنشسته چو نظارگیان خوش بکناره
4 از شوق رخ و غمزه شوخت گل و نرگس این دیدهٔ تر دارد و آن جامه پاره
5 هر جا روی ای باد به خاک سر آن کوی همراه تو باد این دل آواره هماره
6 جز اشک نشان جان نرود در سر آن زلف شب راه بریدن نتوان جز بستاره
7 بر دوخت نظر بی تو کمال از همه خوبان تا دیده نباشد نتوان کرد نظاره