- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خواهم درین گلستان، دستوری صبا را تاگرد سر بگردم، آن یار بی وفا را
2 تا خرقه می پذیرد، در رهن باده ساقی ای محتسب صلایی، پیران پارسا را
3 هر خشتی از خرابات، سرچشمه ى حیات است در پای خم برافشان، این عمر بی بقا را
4 خواه از لب مسیحا، خواه از زبان ناقوس صاحبدلان شناسند، آواز آشنا را
5 وقت است پاگذاری، بر دیده ى سفیدم تاکی به حیله دارم، صبرگریزپا را؟
6 ساغر دگر نگردد، ساقی به سر درآید درگردش ار ببیند، آن چشم سرمه سا را
7 از آتشین عذاران، گردیده دیده روشن قد صاریاکراما لیلی بکم نها را
8 دارد حزین مسکین چشم عنایت ازتو از خویش وارهانش یا مطلق الاسارا