من دولت وصالش از بی از جهان ملک خاتون غزل 1067

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

من دولت وصالش از بی نیاز خواهم

1 من دولت وصالش از بی نیاز خواهم صبح رخ امیدم در وقت راز خواهم

2 محراب ابروانش پیوسته قبله ماست زان روی حاجت خود در هر نماز خواهم

3 از سرو قامت او کوتاه گشت دستم با وصل او چو زلفش عمری دراز خواهم

4 بردی دلم ز دستم در پای غم فکندی خون دل رمیده چون از تو باز خواهم

5 در بوستان شادی ای دوست در دل ما من سرو قامتت را بس سرفراز خواهم

6 در بوته ی وصالش از مهر روی جانان قلب من شکسته اندر گداز خواهم

7 بازآ که آب چشمم روی جهان گرفته بر جویبار دیده آن سروناز خواهم

عکس نوشته
کامنت
comment