- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عهد کردم که بجز حرف غم عشق نگویم یا رهی جز طلبت با قدم صدق نپویم
2 هر چه جز نقش تو زآئینه خاطر بزدایم هر چه جز یاد تو از لوح دل و دیده بشویم
3 باده بر پاک دلان صلا خسرو دوران بگذر ای محتسب و سنگ میکفن بسبویم
4 از غم عارض جان پرورت از ناله چو نالم بی خم زلف دلاویز تو از مویه چو مویم
5 گفته بودی که گلو تر کنمت زآب بلارک تیغ برکش که رسیده زعطش جان بگلویم
6 تا که دور است زچشمان تو آن سرو چمانم چه تمتع که بود سرو چمن بر لب جویم
7 بشب هجر بخوانم همه جا قصه از آن مو تا همه خلق بدانند که آشفته اویم