عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز از سعیدا غزل 366

سعیدا

سعیدا

سعیدا

عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز

1 عهد کردم ز جهان کام نگیرم هرگز جم شود ساقی و من جام نگیرم هرگز

2 جای اگر دوزخ اگر جنت اگر اعراف است تا نبینم رخت آرام نگیرم هرگز

3 بسته ام عهد ز آغاز، پریشانی را که چو زلف تو سرانجام نگیرم هرگز

4 تا نبینم ز کریمان دل و جان سوخته ای پخته ای از طمع خام نگیرم هرگز

5 تن پرستان جهان را نشوم همبازی انس با عام کالانعام نگیرم هرگز

6 هر ستم کز تو رسد داد نخواهم گفتن هر چه من می کنم انعام نگیرم هرگز

7 وعدهٔ دادن اگر روز قیامت باشد عهد کردم که زکس وام نگیرم هرگز

8 هرگزش با تو سعیدا به زبان می گویم دلبری را که به دل نام نگیرم هرگز؟

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر