1 پیشتر زینکه رند وش بودم کار من داشتی هزار فروغ
2 وینزمان کز برای مصلحتی دم زهدی همی زنم بدروغ
3 کارم از فقر و فاقه گشته چنانک نرسد نان بتره تره بدوغ
4 وز برای رعایت ناموس میزنم در گرسنگی آروغ
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست
1 گاه آن آمد که عالم جمله باغستان شود صحن بستان از خوشی چون روضه رضوان شود
2 نرگس رعنا زمستی سر نهد بر پای سرو غنچه را لب از خواص زعفران خندان شود
1 صبا بهر شکن از زلف او که تاب دهد شکست عنبر سارا و مشک ناب دهد
2 نگار من چو بعزم صبوح برخیزد زمانه چهره بمهر سپهر تاب دهد