- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
2 از من امروز جدا میشود آن یار عزیز همچو جانی که شود از تن بیمار جدا
3 گر جدا مانم از او خون مرا خواهد ریخت دل خون گشته جدا، دیده خونبار جدا
4 زیر دیوار سرایش تن کاهیده من همچو کاهیست که افتاده ز دیوار جدا
5 من که یک بار به وصل تو رسیدم همه عمر کی توانم که شوم از تو به یک بار جدا؟
6 دوستان، قیمت صحبت بشناسید، که چرخ دوستان را ز هم انداخته بسیار جدا
7 غیر آن مه، که هلالی به وصالش نرسید ما در این باغ ندیدیم گل از خار جدا