- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سفر گزیدم و آهنگ آن جهان کردم برای حضرت جانان وداع جان کردم
2 چو اعتماد ندیدم درین دیار غرور چو عقل کل سفر ملک جاودان کردم
3 مکان خاک فروغی نداشت چندانی ز روی خاک توجه بلامکان کردم
4 چو راستان سخن راستان ادا کردم هزار نعره زدم، رو بر آستان کردم
5 قدم کمان شد در انتظار روز وصال بآرزوی تو این تیر را کمان کردم
6 چو باژگونه سخن گفت کار نیک افتاد رقیب را که از پار دم عنان کردم
7 کسی که مشرب عرفان نداشت و منکر بود بگو که: جایگهش گله خران کردم
8 هزار جان مقدس فدای تحسین شد در آن مقام که اوصاف عاشقان کردم
9 بقاسمی نظری شد روان ز یار قدیم چو روی خویش بدان فرخ آشیان کردم