جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون
جهان ملک خاتون

گفتم که یک شبی سوی از جهان ملک خاتون غزل 1040

غزل 1040 ام از 1809 غزلیات

گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9

1 گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم دزدیده در جمال رخ او نظر کنم

2 دلبر اگرچه از من بیچاره غافلست او را ز حال زار دل خود خبر کنم

3 باشد که پای بوس زنم افتد اتّفاق یا در خیالش دست امیدی کمر کنم

4 هر شب به لوح خاطر مجروح خویشتن نقش خیال دوست به خون جگر کنم

5 هر بامداد ترک غمت می کند دلم هر شب ز دست عشق تو فکری دگر کنم

6 آبم گذشت از سر و در آتشش نشاند بادم به دست و خاک ره او به سر کنم

7 چون با منش به هیچ نظر التفات نیست ای دل بیا که از سر کویش سفر کنم

8 دل می دهد جواب که ای بی خرد خموش هیهات از این خیال، که از سر بدر کنم

9 جان و جهان چو بر سر کارش نهاده ام چون از بلای رخ او حذر کنم

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم

شاعر شعر گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم چه کسی است ؟

شاعر شعر گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم جهان ملک خاتون می باشد.

شعر گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 8 سروده شده است.

قالب شعر گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم چیست ؟

قالب شعر گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم غزل است

مضمون اصلی شعر گفتم که یک شبی سوی جانان گذر کنم چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
جهان ملک خاتون

گفتم که یک شبی سوی از جهان ملک خاتون غزل 1040

غزل 1040 ام از 1809 غزلیات
بنر