حکایت گل روی تو در چمن کردم از سعیدا غزل 466

سعیدا

سعیدا

سعیدا

حکایت گل روی تو در چمن کردم

1 حکایت گل روی تو در چمن کردم هزار طعنه از آن روی بر سمن کردم

2 به داد تشنگیم آب خضر گو نرسید عقیق لعل لب یار در دهن کردم

3 نکرد غنچهٔ امید من گل از جایی چه خارها که چو ماهی به پیرهن کردم

4 به هر زمین که گذشتم ز اشک خونین دم شکوفه کردم و گل کردم و چمن کردم

5 ز بی وفایی خود دور یک سخن نشیند به صد هزار زبان همچو گل سخن کردم

6 به یادگار گل عارضی است این داغم که همچو لاله به صد رنگ در کفن کردم

7 ز بسکه بیخودیم برده است دل ای عقل دگر میا که در این شهر من وطن کردم

8 کسی به کافر کتور نمی کند هرگز ز عشق آنچه سعیدا به خویشتن کردم

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر