- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عقل را گفتم که عمری پیش ازین چوپانیان گردن از گردون گردان از چه میافراشتند
2 این زمان آخر چرا زین سان جدا از خان مان پشت بر کردند و روی از دشمنان برداشتند
3 گفت ای غافل تو از صورتگران روزگار نیستی آگه کزین صورت بسی انگاشتند
4 پیش ازین چون گله در صحرای گیتی مردمان خویشتن را گرگ یکدیگر همی پنداشتند
5 چون نبود این گله را از حفظ چوپانی گریز میر چوپان را به چوپانی برو بگماشتند
6 میر چوپان را به چوپانی گریز گرگ و میش آن داوری را از میان برداشتند
7 تا به عهد دولتت شاهنشه ایران رسد گله را ار خواستند ار نه بدو بگذاشتند