گفتم که چاره غم هجران شود از هاتف اصفهانی غزل 36

هاتف اصفهانی

آثار هاتف اصفهانی

هاتف اصفهانی

گفتم که چاره غم هجران شود نشد

1 گفتم که چاره غم هجران شود نشد در وصل یار مشکلم آسان شود نشد

2 یا از تب غمم شب هجران کشد نکشت یا دردم از وصال تو درمان شود نشد

3 یا آن صنم مراد دل من دهد نداد یا این صنم‌پرست مسلمان شود نشد

4 یا دل به کوی صبر و سکون ره برد نبرد یا لحظه‌ای خموش ز افغان شود نشد

5 یا مدعی ز کوی تو بیرون رود نرفت چون من اسیر محنت هجران شود نشد

6 یا از کمند غیر غزالم جهد نجست یا ز الفت رقیب پشیمان شود نشد

7 یا از وفا نگاه به هاتف کند نکرد یا سوی او ز مهر خرامان شود نشد

عکس نوشته
کامنت
comment