1 به دهدار گفتم که بردار بخش ازان صره کز وی سر افراشتم
2 ز انصاف دم زد کزان بخش من همان بس که در راه برداشتم
1 لطف طبعش در سخن مو می شکافت لفظ نشنیده به معنی می شتافت
2 پیش ازان کش لفظ در گوش آمدی معنیش در ربقه هوش آمدی
1 آن عرابی چون شد اشتر در شتاب از شتر افتاد چشمی مست خواب
2 از سبکباری شتر چون یاریی دید کرد آغاز خوش رفتاریی
1 چون سلامان هفته ای محمل براند پندگویان را بر او دستی نماند
2 از ملامت ایمن و فارغ ز پند بار خود بر ساحل بحری فکند