1 تا مهره اشعار ترا نخ کردم مردم ز بس آفرین و بخ بخ کردم
2 این معجزه بس بود ز شعر تو که من، در فصل تموز شهر ری یخ کردم
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 غیر ذات الثلث والاثنین والهوافتح ذاک بالجمله
2 ث،ش ت-ق- ی ه- و- ا
1 زاهد چه بلائی تو که این رشته تسبیح از دست تو سوراخ به سوراخ گریزد
2 خلق ار همه دنبال تو افتند عجب نیست یک بره ندیدم که ز سلاخ گریزد
1 هر کس که ز روز بد بترسد باید نخورد غذای نفاخ
2 زیرا که چو نفخ از آن غذا خاست ناچار برون جهد ز سوراخ
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به