- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گمان کردم که در هجرت شبی خاموش بنشینم بر آتش دیگدان دارم کجا از جوش بنشینم
2 منم آن بلبل شیدا که گلزارم شده یغما بگو خود ای گل رعنا که چون خاموش بنشینم
3 بود تا هوشم اندر سر از این سودا بجوشد دل کرم کن ساقیا رطلی که تا مدهوش بنشینم
4 کنم چون نی همی ناله بنوشم خون دل چون می چو بیروی تو یک شب من به نای و نوش بنشینم
5 مرا نار هوا در دل مرا سودای تو بر سر سراپایم گرفت آتش کجا از جوش بنشینم
6 حریم کعبه دل را مقیم آستانستم به یادت چند در این کشور مغشوش بنشینم
7 ز شوق حلقهٔ گیسوی تو رفتم سوی کعبه به محراب از برای قبله ابروش بنشینم
8 نیارم سر فرود آشفته بر تخت جم و قیصر اگر با آن سگ کو دست در آغوش بنشینم
9 در میخانه رحمت بود خاک نجف ای دل بود با آن سگ کو یک دمک همدوش بنشینم