گمان مبر که به صد جور از عمادالدین نسیمی غزل 270

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

گمان مبر که به صد جور و صد دل آزاری

1 گمان مبر که به صد جور و صد دل آزاری دل من از تو برنجد مگر به بیزاری

2 به هر جفا که بخواهی بجویی آزارم که هست عادت معشوق، عاشق آزاری

3 بدان امید که واقف شوی ز ناله من گذشت عمر عزیزم به ناله و زاری

4 نظر به زاری ما گر نمی کنی چه عجب؟ تو شاه حسنی و ما عاشقان بازاری

5 دل از رقیب تو رنجیده است، بازآید گرش به رسم دل آزاریی تو باز آری

6 مرا تو جان عزیزی ببین عزیزی من که می کشم ز عزیز خود این همه خواری

7 چه حاجت است که ریزی به غمزه خون دلم چو ترک چشم تواش می کشد به بیماری

8 دلم ببردی و گفتی: دلت بدست آرم چو برده ای دل من، کی دلم بدست آری

9 نسیمی از تو امید وفا نمی جوید چگونه عمر کند با کسی وفاداری؟

عکس نوشته
کامنت
comment