- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 گمان دارم که این درد و تحمل می کند کاری بگو با گل که استغنای بلبل می کند کاری
2 دل دانای شهر ما به کفر جزء تسلی شد که باور داشت هرگز کان تزلزل می کند کاری
3 به صلح دل چه کوشی، صبر کن گر یار باز آید غم فرصت مخور کاین جا تعلل می کند کاری
4 بهشتی پروران ای دل، متاع هستی یی بنمای که با بی همتان عرض تحمل می کند کاری
5 دل بلبل به هر بادی هزاران راز می فهمد نپنداری که ناز و عشوهٔ گل می کند کاری
6 اگر با مهر افزایی، غرور افزاید ای سرکش تغافل کن که با عرفی تغافل می کند کاری