گمان مبر که مرا با تو از آشفتهٔ شیرازی غزل 123

آشفتهٔ شیرازی

آثار آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

گمان مبر که مرا با تو ماجرائی هست

1 گمان مبر که مرا با تو ماجرائی هست و گر بعمد کشی گویمت خطائی هست

2 میانه من و شیخ این حدیث معهود است که این ثواب و گنه را مگر جزائی هست

3 زجام جم بودش عار و تاج کیخسرو اگر بساحت دیر مغان گدائی هست

4 چه شد که میکشدم دل بسوی بزم رقیب مگر بمحفل بیگانه آشنائی هست

5 طبیب زحمت بیجا مبر زما بگذر بدرد عشق گمان میبری دوائی هست

6 تمام کعبه دل سر بسر صفا باشد بکعبه گل اگر مروه و صفائی هست

7 مجو زاهل صناعت دلا دگر اکسیر زخاک کوی مغانت چو کیمیائی هست

8 از این و آن بجهان ناامیدم آشفته بود زشیر خدا گر مرا رجائی هست

9 کسش دیت ننویشد که خود تواش دینی شهید عشق تو را طرفه خونبهائی هست

عکس نوشته
کامنت
comment