گمان دارم که این درد از عرفی شیرازی مثنوی 172

عرفی شیرازی

آثار عرفی شیرازی

عرفی شیرازی

گمان دارم که این درد و تحمل میکند کاری

1 گمان دارم که این درد و تحمل میکند کاری بگو با گل که استغنای بلبل میکند کاری

2 دل دانای شهر ما بکفری بس تسلی شد که باور داشت هرگز کان تزلزل میکند کاری

3 بصلح دل چه گوشی صبر کن گر یار باز آید غم فرصت مخور کاینجا تعلل میکند کاری

4 بهشتی پروران ای دل متاع هستئی بنما که با بی همتان عرص تحمل میکند کاری

5 دل بلبل بهر بادی هزاران راز می فهمد نه پنداری که ناز و عشوه گل میکند کاری

6 اگر بامهر افزائی غرور افزاید ای سرکش تغافل کن که با عرفی تغافل میکند کاری

عکس نوشته
کامنت
comment