- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 با خرد در حجره دل دوش صحبت داشتم شکوه ها میکردم از دوران این نیلی حصار
2 گه زحل و عقد او با هم سخن میراندیم گاه میکردیم سر نحس و سعدش آشکار
3 گفتم آخر چیست موجب کاین سپهر دون نواز با هنرمندان ندارد غیر خصمی هیچکار
4 داشت قصد آن که از پایم در آرد بیگناه گر نمیشد دستگیر من مسیح روزگار
5 عالم عادل علاءالدین که از انفاس او بر سپهر چارمین گردد مسیحا شرمسار
6 آنکه در قلب طبایع آن تصرف باشدش کآرد اندر طبع دی پیدا مزاج نو بهار
7 و آندگر فرزند وی مولی شهاب الدین که نیست در جهان امروز مثل او حکیمی هوشیار
8 آنکه لطف جانفزای او ز روی خاصیت نوشدارو سازد از آب بن دندان مار
9 جان من بخشیده احسان ایشان هر دو شد باد جان هر دو تا روز قیامت پایدار