خدا را، تند سوی من مبین، از هلالی جغتایی غزل 88

هلالی جغتایی

آثار هلالی جغتایی

هلالی جغتایی

خدا را، تند سوی من مبین، چون بنگرم سویت

1 خدا را، تند سوی من مبین، چون بنگرم سویت تغافل کن زمانی، تا ببینم یک زمان رویت

2 ز خاک کوی من، گفتی: برو، یا خاک شو اینجا چو آخر خاک خواهم شد من و خاک سر کویت

3 تنم زارست و جان محزون، جگر پر درد و دل پر خون ترحم کن، که دیگر نیست تاب تندی از خویت

4 بصد تیغ ستم کشتی مرا، عذر تو چون خواهم؟ کرمها میکنی، صد آفرین بر دست و بازویت

5 پس از عمری اگر یک لحظه پهلوی تو بنشینم رقیب اندر میان آید، که دور افتم ز پهلویت

6 میانت یکسر مویست و جان در اشتیاق او بیا، ای جان مشتاقان فدای هر سر مویت

7 هلالی را نگشتی، گر سجود از دیدنت مانع سرش در سجده بودی، تا قیامت، پیش ابرویت

عکس نوشته
کامنت
comment