-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خدا را، تند سوی من مبین، چون بنگرم سویت تغافل کن زمانی، تا ببینم یک زمان رویت
2 ز خاک کوی من، گفتی: برو، یا خاک شو اینجا چو آخر خاک خواهم شد من و خاک سر کویت
3 تنم زارست و جان محزون، جگر پر درد و دل پر خون ترحم کن، که دیگر نیست تاب تندی از خویت
4 بصد تیغ ستم کشتی مرا، عذر تو چون خواهم؟ کرمها میکنی، صد آفرین بر دست و بازویت
5 پس از عمری اگر یک لحظه پهلوی تو بنشینم رقیب اندر میان آید، که دور افتم ز پهلویت
6 میانت یکسر مویست و جان در اشتیاق او بیا، ای جان مشتاقان فدای هر سر مویت
7 هلالی را نگشتی، گر سجود از دیدنت مانع سرش در سجده بودی، تا قیامت، پیش ابرویت