به خدا غیر خدا در دو جهان چیزی نیست از جامی غزل 104

به خدا غیر خدا در دو جهان چیزی نیست

1 به خدا غیر خدا در دو جهان چیزی نیست بی نشان است همه نام و نشان چیزی نیست

2 چند محجوب نشینی به گمان دگران خیمه در کوی یقین زن که گمان چیزی نیست

3 بی زبان شو چه کنی سرغم عشق بیان که درین مسئله تقریر زبان چیزی نیست

4 هستی توست حجاب تو وگر نی پیداست که بجز دوست درین پرده نهان چیزی نیست

5 تا کی از صومعه آرایی پی دعوت خلق بانگ بیهوده چو در سفره و خوان چیزی نیست

6 گر ز عشقت خبری هست بگو ای واعظ ورنه خاموش که فریاد و فغان چیزی نیست

7 بنده عشق شدی ترک نسب گو جامی که درین راه فلان بن فلان چیزی نیست

عکس نوشته
کامنت
comment