قسم به صفوت جام و صفای جوهر می از جامی غزل 995

قسم به صفوت جام و صفای جوهر می

1 قسم به صفوت جام و صفای جوهر می که نیست در سر ما جز هوای ساغر می

2 بیا که خشکی و تری طفیل هستی ماست در آب خشک قدح ریز آتش تر می

3 ببین بلندی بخت و سعادت طالع که کرد از افق خم طلوع اختر می

4 غرض ز طاعت عارف بهشت و کوثر نیست بهشت میکده او را بس است و کوثر می

5 اگر ز درد سر خویش رنجه ای می نوش که نیست رنج تو را شربتی برابر می

6 گذار پرورش تن به تن پرست ای دل غذای روح کن از جام روح پرور می

7 به کنج میکده سازید خانه جامی را که رفت خانه او چون حباب در سر می

عکس نوشته
کامنت
comment