سروی به خون دیده بپروردمش از جهان ملک خاتون غزل 780

جهان ملک خاتون

آثار جهان ملک خاتون

جهان ملک خاتون

سروی به خون دیده بپروردمش به ناز

1 سروی به خون دیده بپروردمش به ناز برداشت از سر من بیچاره سایه باز

2 گفتم چرا تو سایه ز ما برگرفته ای گفتا تو بیش ازین به قد سرو ما نناز

3 ماییم سر کشیده بر اوج فلک ببین در آتش فراق چو قلعی تو در گداز

4 گفتم که حال ما که رساند به گوش تو جز باد صبحدم که بود او محلّ راز

5 گوید نیازمندی ما را به حضرتش آن دلنواز گرچه ز ما هست بی نیاز

6 محراب ابروی تو مرا قبله دلست حیران منم به روی تو پیوسته در نماز

7 جانم به لب رسید و جهانم ز دست رفت آخر ز وصل خویشتنم چاره ای بساز

8 شمشاد قامت تو هرآن دیده ای که دید دیگر نظر چرا کند آخر به سرو ناز

9 گنجشک دل به چه پر مرد عشق تست افتاده بس به دام هوای تو شاهباز

عکس نوشته
کامنت
comment