- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سخن طی میکنم ناگاه در خواب در آن بیگه که در جو خفته بود آب
2 به گوش آمد صدایی در چنانم که کرد از هزیمت مرغ جانم
3 چنان برخاستم از جا مشوش که برخیزد سپند از روی آتش
4 چنان بیرون دویدم بیخودانه که خود را ساختم گم در میانه
5 من درمانده کز بیرون این در به آن صیاد جان بودم گمان بر
6 ز شست شوق تیری خورده بودم که تا در میگشودم مرده بودم