- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بربوده دلم چشم پر فنش وان عارض چون ماه روشنش
2 نسرینش رخ و سوسنش دو زلف من بندهٔ نسرین و سوسنش
3 عشقی است دگرگونه با ویم مهریست دگرگونه با منش
4 خاطر شده مفتون عارضش دیده شده حیران دیدنش
5 مانا ملکالعرش از نخست آمیخته با نیکوئی تنش
6 حورای جنان بوده مادرش فردوس برین بوده مسکنش
7 امروز بدیدم به رهگذار خون دل خلقی بگردنش
8 برخاسته دامن کشان به راه و آویخته قومی به دامنش
9 افتاده بسی جان و دل به خاک پیش مژهٔ ناوک افکنش
10 ز انبوه دل از دست رفتگان چون کعبه شده کوی و برزنش
11 من نیز فرا رفته تا مگر یک خوشه ربایم ز خرمنش
12 از دیده فشاندم بسی سرشک پیش دل چون روی و آهنش
13 بگذشت و به من بر نظر نکرد تا بود چنین بود دیدنش
14 شیون کند از دست او دلم با آنکه نه نیکوست شیونش
15 شیون چه کند بندهای که هست درگاه خداوند مأمنش