- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 من ز بویش بیخود و دیوانهام گه به مسجد گاه در میخانهام
2 فتنهٔ آن غمزهٔ عاشقکشم کشت آن نرگس مستانهام
3 تا به آن جان و جهانم آشنا هم ز جان هم از جهان بیگانهام
4 گفت های دیوانه اویم مگوی هرگز این گویم مگر دیوانهام
5 تا بر آن دریافتم جای قرار نمیباید دگر در خانهام
6 تا غمت بنیاد ویرانی نهاد یافت آبادی دل ویرانهام
7 سر مکش از سوز ما گفتی کمال شمع را گو اینکه من دیوانهام