1 غلامی میکنم تا زنده باشم بمیرم، همچنانت بنده باشم
2 مرا دم بعد ازین امیدواری روان گردان، به امیدی که داری
1 هم خانهایم، روی گرفتن حلال نیست ناگفته پرسشی، که سخن را مجال نیست
2 گفتی: بسنده کن به خیالی ز وصل ما ما را بغیر ازین سخنی در خیال نیست
1 هر کرا با تو نه پیوندی و پیمانی هست نتوان گفت که در قالب او جانی هست
2 باز جستیم و نشد روشن ازین چار کتاب آیت این نمک و لطف که در شانی هست
1 بت خورشید رخ من به گذارست امشب شب روان را رخ او مشعله دارست امشب
2 خاک مشکست و زمین عنبر و دیوار عبیر باد گل بوی و هوا غالیه بارست امشب