1 غلامی میکنم تا زنده باشم بمیرم، همچنانت بنده باشم
2 مرا دم بعد ازین امیدواری روان گردان، به امیدی که داری
1 پیشآر، ساقی، آن می چون زنگ را تا ما براندازیم نام و ننگ را
2 امشب زرنگ می برافروز آتشی تا رنگ پوش ما بسوزد رنگ را
1 دلم بر آتش هجران کباب کرد و برفت تنم به درد جدایی خراب کرد و برفت
2 مرا به وصل خود آهسته وعدهای میداد ولی چه سود؟ که ناگه شتاب کرد و برفت
1 ای حلقه کرده دلها در حلقهای گوشت چون موی گشته خلقی ز آن موی تا به دوشت
2 بر سر زند چلیپا از زلف پای بندت دم در کشد مسیحا از شکر خموشت