مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان

دوش تا صبحدم همه از مسعود سعد سلمان قصیده 233

قصیده 233 ام از 1098 قصاید

دوش تا صبحدم همه شب من

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32
  • 33
  • 34
  • 35
  • 36
  • 37
  • 38
  • 39
  • 40
  • 41
  • 42
  • 43
  • 44
  • 45
  • 46
  • 47
  • 48
  • 49
  • 50

1 دوش تا صبحدم همه شب من عرضه می کرده ام سپاه سخن

2 بیشتر زان سپاه را دیدم از لباس هنر برهنه بدن

3 امرای سخن بسی بودند این تفحص نکرده بد یکتن

4 زین سپس کار هر یکی به سزا سازم ار خواهد ایزد ذوالمن

5 بنخفتم چو شمع تا بنشست زرد شمع اندرین سپید لگن

6 همه شب زین دو چشم تیره چو شب پر کواکب مرا شده دامن

7 به عجب بر سر بنات النعش جمع گشته بسان نجم پرن

8 دم من همچو باد در آذر چشم من همچو ابر در بهمن

9 نرگس و گل شدم که نگشایم جز به باد و به آب چشم و دهن

10 سخنم نیست بر زمانه روان همچو بر روی سنگ سخت ارزن

11 ناروایی سخن همی ترسم که زبان مرا کند الکن

12 خط موهوم شد ز باریکی اندرین حبس فکرت روشن

13 یا ز مرمر شدست اندیشه در دل همچو چشمه سوزن

14 بس شگفتی نباشد ار باشد رنج و تیمار من ز دانش من

15 بخت من زیر فضل شد ناچیز زانکه بسیار گشت در هر فن

16 خیزد از آهن آتشی که چو آب می شود زو گداخته آهن

17 آهنم بی خلاف زانکه همی در دل خویش پرورم دشمن

18 به حقیقت چراغ را بکشد اگر از حد برون رود روغن

19 نشوم خاضع عدو هرگز گر چه بر آسمان کند مسکن

20 باز گنجشک را برد فرمان شیر روباه را نهد گردن

21 راست گردد سپهر کژ رفتار رام گردد زمانه توسن

22 بکنم کار و کار فرمایم هستم اندر دو جای تیغ و مسن

23 جوشنم گر شود منازع تیغ تیغ گردم چو او شود جوشن

24 زان تن من بود همی به عنا زان دل من بود همی به حزن

25 کاندر افتاد همی به طبع ملال کاندر آید همی به عمر شکن

26 گر بخواهد خدایگان زمین شاه محمود شهریار زمن

27 پادشاهی که زیبدش گاه بار ماه و خورشید یاره و گرزن

28 نوبهارست کز سخاوت او هست بر نیکخواه او گلشن

29 سایل بزم او سزد حاتم کشته رزم او سزد بهمن

30 چون یلان در وغا برانگیزد آتش رزمگاه روز فتن

31 ای به هنگام حلم صد احنف وی به هنگام حرب صد بیژن

32 زیر آلای تست حزم خرد دون اوصاف تست غایت ظن

33 باطن دشمنم چو ظاهر زشت باطن من چو ظاهرم احسن

34 عود و چندن نه هر دو خوشبویند بر زمین هر دو را یکیست وطن

35 چون به آتش رسند هر دو به هم نبود فعل عود چون چندن

36 راستم همچو سرو در هر باب زان برم نیست همچو سرو چمن

37 آتش شغل من نجسته هنوز دود عزلم برآمد از روزن

38 تا چو باران رضای تو بچکد بر من و تازه داردم چو سمن

39 به خدایی که آکند صنعش مشک در ناف آهوان ختن

40 که اگر من شوم به دانش پیر همچنان چون صدف به در عدن

41 چون صدف در همه جهان نکنم جز به دریای مدح تو معدن

42 که جز از تو به هیچ خدمت و مدح طمع دارم ز خلق پاداشن

43 بر وفات حفاظ و سوک خرد پاره ام باد جیب و پیراهن

44 ور نباشد به معصیت راضی به برم زانکه روبه است سمن

45 ای چو کعبه وحوش را همه امن خلق را قصر و درگهت مأمن

46 نیت کعبه کرده بنده تو بنده را زین مراد باز مزن

47 تا بخواهد ز ایزد آمرزش پیش از آن کش شود لباس کفن

48 بندد اندر رضای یزدان دل تن گشاید ز بند اهریمن

49 تا فروزند در مجوس آذر تا پرستند در هنود وثن

50 چرخ ملک تو باد با خورشید باغ لهو تو باد پر سوسن

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دوش تا صبحدم همه شب من

شاعر شعر دوش تا صبحدم همه شب من چه کسی است ؟

شاعر شعر دوش تا صبحدم همه شب من مسعود سعد سلمان می باشد.

شعر دوش تا صبحدم همه شب من در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر دوش تا صبحدم همه شب من چیست ؟

قالب شعر دوش تا صبحدم همه شب من قصیده است

سبک شعر دوش تا صبحدم همه شب من چیست ؟

سبک شعر دوش تا صبحدم همه شب من سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر دوش تا صبحدم همه شب من چیست؟

این شعر در دسته‌بندی اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن اجتماعی, شعر شاد, شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
مسعود سعد سلمان

دوش تا صبحدم همه از مسعود سعد سلمان قصیده 233

قصیده 233 ام از 1098 قصاید
بنر