بینم ابروی تو پیوسته مه از کمال خجندی غزل 935

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه

1 بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه آن نبودست که گویند بقله الحرمه

2 دارم از مهر تو گه روشن و گه تیره دو چشم تا سر زلف سیه داری و رخسار چو مه

3 چون روی تشنه دلا جانب سیمین ذقنان پای بیرون منه از ره که بیفتی در چه

4 باش تا نغمه نی گوش کنیم ای صوفی چند بانگ نو و فریاد تو الله الله

5 لاف زد گل بتن نازک تو زیر قبا خواست عذر گنهش لاله و برداشت کله

6 ای خوش آن دم که ببوسیدن رخسار و لبت شمع بنشانم و پیش تو نشیئم آنگه

7 گفته های تو که با آن زده سکه کمال هفت هفت است ولی چون زر خاص ده ده

عکس نوشته
کامنت
comment