- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بینم ابروی تو پیوسته مه نو گه گه آن نبودست که گویند بقله الحرمه
2 دارم از مهر تو گه روشن و گه تیره دو چشم تا سر زلف سیه داری و رخسار چو مه
3 چون روی تشنه دلا جانب سیمین ذقنان پای بیرون منه از ره که بیفتی در چه
4 باش تا نغمه نی گوش کنیم ای صوفی چند بانگ نو و فریاد تو الله الله
5 لاف زد گل بتن نازک تو زیر قبا خواست عذر گنهش لاله و برداشت کله
6 ای خوش آن دم که ببوسیدن رخسار و لبت شمع بنشانم و پیش تو نشیئم آنگه
7 گفته های تو که با آن زده سکه کمال هفت هفت است ولی چون زر خاص ده ده