- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 به راه توسنش صد نازنین را خاک می بینم سر چندین عزیزش بسته بر فتراک می بینم
2 به تیغ غمزه خواهد ریخت خون صد مسلمان را چنین کان ترک کافرکیش را بی باک می بینم
3 همی روبم به مژگان تا نگردد پایش آزرده به خاک راه او هر جا خس و خاشاک می بینم
4 ز شوق نکهت پیراهنش هر صبح در گلشن لباس غنچه پاره جامه گل چاک می بینم
5 ندارد چستیی آن شوخ در دلجویی یاران ولی در کشتن هر بیدلش چالاک می بینم
6 مرا حال دل آواره خود یاد می آید ز درد عاشقی هر جا دلی غمناک می بینم
7 چه شد بیچاره جامی را درین شبهای غم یارب که نام او ز لوح زندگانی پاک می بینم