1 ایکه در جمع مال می بینم از همه چیزها فزون هوست
2 گر نگردی ز مال بر خوردار در زمانی که هست دسترست
3 پیش من همچو روز معلوم است که عدو خورد خواهدش ز پست
4 گر درائی ز پا مدار طمع که شود دستگیر هیچ کست
5 بشنو اینسخن ز ابن یمین که بود در صلاح کار بست
1 شکر این دولت که یارد گفت ز اهل روزگار کز کمینه بنده یاد آورد شاه کامکار
2 شهریار ملک پرور پادشاه دین پناه آنکه دین و ملک را باشد بذاتش افتخار
1 دوش رفتم از ره فکرت بر این نیلی حصار دیدمش فیروزه گون صرحی زمرد زرنگار
2 منزل اول به پیشم چست پیکی باز جست آنچنان کش بادگاه سیر بشکافد غبار
1 ایدل گرت شناختن راه حق هواست خود را بدان که عارف خود عارف خداست
2 غم ره مده بخویشتن ار وقت خوش نماند زیرا که وقت فوت شد اما خوشی بجاست