-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 عالمی را به جمالت نگران میبینم نه بدین دل نگرانی که من مسکینم
2 مگرم دست اجل از سر پا بنشاند ور نه تا هست قدم از طلبت ننشینم
3 بر سر کوی تو یا سر بنهم یا باشد آستان تو شبی تا به سحر بالینم
4 سنگهایی که قدمگاه تو باشد لعل و یاقوت کنم از مژه خونینم
5 مذهبم عاشقی و قبله من روی تو شد من از این مذهب اگر دور شوم بیدینم
6 نه چنان فتنه آن شکل و شمایل شدهام که بود عزم تماشای گل و نسرینم
7 غیرت آید نظرم را به غرامت گیرد بی تو گر سرو روان یا گل خندان بینم
8 به گدایان نرسد آن لب شیرین باری تو سخن گوی که تا من شکری میچینم
9 خوشم آید سخنت ور همه دشنام دهی آفرین بر لبت آن دم که کنی نفرینم
10 زان حلاوت که ز وصف تو دهانم یابد میتوان دید اثری در سخن شیرینم
11 داد حسن تو ملاحت به غزلهای همام چون بخوانم در و دیوار کند تحسینم