1 گویم بتو نام آن شکر لب شیرین تر ازین چکار باشد
2 خرما بگزین و بفکن از وی چیزی که میان خار باشد
1 حال درد خود محب هرگز نگوید با طبیب سخت بیدردی بود نالیدن از درد حبیب
2 بوسه بر پای سگ کوی تو خواهم زد شبی تا بشویم لب که بوسیدم به آن دست رقیب
1 ای از تو بانواع مرا چشم رعایت آری نظری کن به من از عین عنایت
2 یکبار به تصریح مرا بنده خود خوان زیرا که همه کس نکند فهم کنایت
1 یار بگزید بی وفایی را رفت و ببرید آشنانی را
2 همه غمها جدا جدا بکشم جز غم و غصه جدانی را