- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ترا بر دیده من جاست گفتم که این جوی و تو سروی راست گفتم
2 البت گفت از توأم جانست درخواست مرا از نست این درخواست گفتم
3 دهانت با دلم گفتا کجایی که پیدا نیستی، پیداست گفتم
4 ز من پرسید هرگز میکنی خواب نکردم این گنه شبهاست گفتم
5 به تنهانی به سر چون می بری گفت خیالت روز و شب با ماست گفتم
6 دلت کو گفت تا با من سپاری اگر دل نیست جان برجاست گفتم
7 کمال این درد را گفتی چه درمان نمی دانم خدا داناست گفتم