- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 [دیدم تو را و رفتم] یک باره از بر خویش در انتظار خویشم عمری است بر در خویش
2 گاهی به هم برآییم از مسجد و خرابات ما و شراب و زاهد تسبیح و دفتر خویش
3 ناخورده باده مست است نادیده بت پرست است یارب چه چاره سازم با نفس کافر خویش
4 سلطان و سیر گلشن با ساغر شرابش ماییم کنج گلخن با دود و اخگر خویش
5 بگشای چشم و بنگر ای شیخ شهر تا کی این زهد خشک پیچی در دامن تر خویش؟