1 دیدم جایی که فتح باب آنجا بود منزل گه آرام و شباب آنجا بود
2 باز نظر و منع نقاب آنجا بود خفاش آنجا و آفتاب آنجا بود
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 یک سخن نیست که خاموشی از آن بهتر نیست نیست علمی که فراموشی از آن بهتر نیست
2 اینک اصحاب حرم ، جرعه زنی، نزع و صلاح کو صلاحی که قدح نوشی از آن بهتر نیست
1 کوی عشق است این که در هر گام صد عاقل گم است تا قیامت جان فراموش است و این جا دل گم است
2 خود چه راه است این که در صد سال یک منزل نیافت آن که در هر نیم گامش طی صد منزل گم است
1 از نور یار چون نفسم خانه روشن است بیرون برید شمع که کاشانه روشن است
2 نازم به فیض عشق که در خانقاه و دیر چشم و چراغ شمع به پروانه روشن است
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به