- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیدم آخر به دست، جام طرب عجب ای دور روزگار، عجب
2 دامن همتی بود خم را به فراخی چو آستین عرب
3 از که نالم، که سوخت عشق مرا خانه زاد است آتشم چون تب
4 بود از درد استخوان به تنم پوست در ناله چون قبای قصب
5 از جنون این خرابه را همه روز میکنم همچو آفتاب وجب
6 امشبم درد دل تمام نشد باقی داستان به فردا شب!
7 شد اناالحقسرا سلیم، آری مست را مشکل است پاس ادب