یکی را دیدم اندر ری که دایم از قاآنی قطعه 149

یکی را دیدم اندر ری که دایم

1 یکی را دیدم اندر ری که دایم همی نالید از درد جدایی

2 به خون دل همی مویید و می‌گفت بتان را نیست الا بیوفایی

3 چو بر ما حاصل آخر خود همین بود نبودی کاش از اول آشنایی

عکس نوشته
کامنت
comment