1 دیدم صنمی ز نور باری نه ز گل دیدم پسری بروی محراب چگل
2 زوبین بدور و فکنده آن مهر گسل از دیده بجان بر زند از دست بدل
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 فراز ماه بتا زلف مشگبوی متاب متاب زلف و دل ما بداغ مهر متاب
2 و گر بتابی زلف و دلم بتابد روی بجای دل تن و جانم بتاب و زلف متاب
1 نگه کن روی آن دلبر چو نقش لعبت بربر دو گلنارش ببین پر مار و دو مارش ببین پرپر
2 لبش ماننده مرجان برش ماننده مرمر رخش پیرایه کشمیر و قدش فتنه کشمر
1 ای آفریدگار چو تو نافریده کس کار تو دانش و دهش و دین و داد بس
2 آنکس که یک نفس بزند بی رضای تو باشد دلیل آنکه همان باشدش نفس
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به