- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 دیدم الفی چند سخنگو که لب عقل از منطقشان جام اشارات گسارد
2 ترکیب خطی گشته وزان خط شده حیران ادراک که اندیشه بدو ملک سپارد
3 خطی که هنرمند بدو چون نظر افکند بحریش نهد نام سمائیش شمارد
4 بحری که بغواصی توفیق و تفکر زودست خرد در گرانمایه بر آرد
5 دری که ازو بر چمن روضه ی ادراک تا حشر بجز اختر رخشنده نبارد
6 دی واضح این تحفه همی گفت الف را تا مفلس و عریان نبرد خصم و نیارد
7 کردیم زنه وجه توانگر بدلائل تا بیش نگویند الف هیچ ندارد