1 دیدم پریر ساده غلام بخارئیی زیبا و دلفریب و نکو فعل و خوب قول
2 چشمم بر اوفتاد طمع کردم اندرو سرپوش بردم از سر خوان بی هراس و هول
3 گفتم بغیر بوسه دهی هیچ دیگرم بشنید و خوش برآمد و خندید و گفت هول
1 ساقی بیا که موسم نوشیدن ملست هم راغ پر ز لاله و هم باغ پر گلست
2 منشین بخانه خیز که صحرا بخرمی هر جا که میروی همه جای تبذلست
1 الوداع ایدل که ما زینجا سفر خواهیم کرد منزل اصلی خود جای دگر خواهیم کرد
2 هست دنیا در حقیقت رود عقبی را پلی ما مسافر بیگمان زین پل گذر خواهیم کرد
1 هر که را توفیق ایزد یار و دولت یاورست خاکپای آسمانسای تواش تاج سرست
2 این منم یارب که از بیدای حیرت چون کلیم سوی طور عزتم نور تجلی رهبرست