صنوبر قامتی از حکیم نزاری قهستانی غزل 1353

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

حکیم نزاری قهستانی

صنوبر قامتی دیدم به راهی

1 صنوبر قامتی دیدم به راهی رقیبش بر عقب افتاده ماهی

2 همین تا چشم من بر رویش افتاد برآمد از دلِ پُر دردم آهی

3 بدو گفتم برایِ لله آخر چه باشد گر کنی درما نگاهی

4 به چشمِ مرحمت کن التفاتی مشو در خونِ جانِ بی گناهی

5 نمی ترسی که فردا در مظالم بگیرد دامنت فریاد خواهی

6 به من گفت آخر ای فرسوده ایّام نشد حاصل هنوزت انتباهی

7 چه می گویی نمی دانی که آخر ندارد این تمنّا سر به راهی

8 ترا قدرِ وصالِ ما نباشد گدایی را چه حّدِ پادشاهی

9 نزولِ ما و کنجِ کلبه ی تو دریغ انصاف را یوسف به چاهی

10 نزاری از کهن سالان نزیبد طمع کردن چنین در وصلِ ماهی

11 مرو در سایه ی زلفم طلب کن مگر ایمن تَرَک یابی پناهی

عکس نوشته
کامنت
comment