- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 صنوبر قامتی دیدم به راهی رقیبش بر عقب افتاده ماهی
2 همین تا چشم من بر رویش افتاد برآمد از دلِ پُر دردم آهی
3 بدو گفتم برایِ لله آخر چه باشد گر کنی درما نگاهی
4 به چشمِ مرحمت کن التفاتی مشو در خونِ جانِ بی گناهی
5 نمی ترسی که فردا در مظالم بگیرد دامنت فریاد خواهی
6 به من گفت آخر ای فرسوده ایّام نشد حاصل هنوزت انتباهی
7 چه می گویی نمی دانی که آخر ندارد این تمنّا سر به راهی
8 ترا قدرِ وصالِ ما نباشد گدایی را چه حّدِ پادشاهی
9 نزولِ ما و کنجِ کلبه ی تو دریغ انصاف را یوسف به چاهی
10 نزاری از کهن سالان نزیبد طمع کردن چنین در وصلِ ماهی
11 مرو در سایه ی زلفم طلب کن مگر ایمن تَرَک یابی پناهی